جهان عاری از خشونت؛ از آرمان تا واقعیت؟ 
کد خبر: 4107847
تاریخ انتشار : ۲۷ آذر ۱۴۰۱ - ۱۴:۵۲
یادداشت

جهان عاری از خشونت؛ از آرمان تا واقعیت؟ 

آزادی، عدالت، حقوق بشر، جامعه مدنی، حاکمیت قانون و صلح جهانی با کنشگری انسان‌ها تحقق پیدا می‌کند، اما مادامی که انسان‌ها نخواهند و یا نتوانند نَفس زیاده‌طلب، قدرت‌طلب، سیطره‌جو و سرکش خود را کنترل کنند، جهان عاری از خشونت هیچ‌گاه از آرمان به واقعیت بدل نمی‌شود.

جهان عاری از خشونت و افراطی‌گری

جهان انسانی هیچ‌گاه عاری از خشونت نبوده و نیست. خشونت محصول علل و عوامل روانشناختی و جامعه‌شناختی متعددی است که بر حسب اقتضائات زمانی و مکانی، اشکال خاص و مصادیق متنوعی ‌پیدا می‌کند، چنانکه در دنیای امروز نیز به‌رغم متمدن بودن و مدرن شدن، با اشکال و جنبه‌های مختلف خشونت مواجهیم؛ خشونت‌هایی که دامنه نفوذ و اثرگذاری آن ساحت‌ها و شئون مختلف زندگی اجتماعی انسان‌ها را در بر گرفته است.

اندیشه عدم خشونت که بنیان آن از جهان شرق و تمدن‌های آسیایی و در مجاهدت‌ها و مبارزه‌های سیاسی مهاتما گاندی گذاشته شد، از مسیر تحقق ارزش‌های جهان‌شمولی همچون آزادی، عدالت، حقوق بشر، جامعه مدنی، حاکمیت قانون و... می‌‌گذرد و دغدغه و آرمان والای آنهایی که دل در گرو اخلاق، آزادی و‌ عدالت دارند، زیستن در جهان عاری از خشونت است، اما اگر واقع‌بینانه نظر کنیم، ایده عدم خشونت و راهکارهای تابع آن، هر چند در کاهش خشونت به شکل سازمان‌یافته آن تأثیر دارند و باید برای تحقق آنها اهتمام جدی داشت، اما تأثیر و نقش حداکثری و مطلق ندارند، زیرا اندیشه عدم خشونت بیش از آنکه مفهومی بیرونی، عمومی و جهانی باشد، نوعی اخلاق و کنش درونی است، چراکه این انسان‌ها هستند که با تعصبات فکری، زیاده‌خواهی، قدرت‌طلبی، کینه‌توزی، حرص و دیگر تمایلات درونی خود، منبع و مولد خشونت و گسترش آن می‌شوند و عرصه را برای جولان ایدئولوژی‌های خشونت‌پروری همچون فاشیسم و توتالیتاریسم می‌گشایند.

آزادی، عدالت، حقوق بشر، جامعه مدنی، حاکمیت قانون و صلح جهانی با کنشگری انسان‌ها تحقق پیدا می‌کند، اما مادامی که انسان‌ها نخواهند و یا نتوانند نَفس زیاده‌طلب، قدرت‌طلب، سیطره‌جو و سرکش خود را کنترل کنند، جهان عاری از خشونت هیچ‌گاه از آرمان به واقعیت بدل نمی‌شود، همان‌طور که صلح درونی انسان‌ها به‌مثابه کنشی درونی، لازمه صلح جهانی است. زیربنای جهان عاری از خشونت، اخلاقی شدن انسان‌هاست؛ گوهری که گمشده امروز دنیای مدرن است و انسان مدرن نیز از تبعات آن رنج می‌برد. 

اندیشه عدم خشونت و یا جهان عاری از خشونت به شکل تام و تمام آن، زمانی امکان‌پذیر است و از آرمان به واقعیت بدل می‌شود که انسان‌ها اخلاقی شوند و عدم خشونت را به‌مثابه‌ یک فعل اخلاقی پذیرفته شده در وجود خود درونی و نهادینه کنند. تربیت اخلاقی انسان‌ها در گرو آموزش، فرهنگ، بسط فلسفه‌ورزی و تبیین سیمای اخلاقی و انسانی از دین است. در این میان، فلسفه به‌ منزله دانش و بینش عقلی که آمیخته با آگاهی، دانستن، اندیشیدن و گفت‌وگو کردن است، می‌تواند متکفل معنابخشی و درک درست و واقع‌بینانه از زیست‌جهان انسان‌ها باشد. تربیت انسان‌های اخلاقی و خردمند و عقلانی زیستن، از دستاوردهای تفکر فلسفی داشتن است؛ تفکری که آمیخته شدن آن با دینداری و ساحت‌های مختلف زندگی فردی و اجتماعی و ورود آن به مناسبات عمومی سیاست، فرهنگ، آموزش و...، نویدبخش کيفيت و عمق‌بخشی به زندگی مطلوب‌ و نویدبخش حکمرانی مطلوب برای پیش‌روی به سوی جهان عاری از خشونت است.

دین و آموزه‌های آن نیز که بر کنترل و سرکوب نفس سرکش انسان تأکید مؤکد دارد، در تربیت اخلاقی انسان‌ها مؤثر است، اما متأسفانه برخی در تبیین صحیح، عقلانی و جذاب آموزه‌‌های دینی به خطا رفته‌اند و به جای آنکه تصویر و خوانشی انسانی، اخلاق‌مدارانه و معنوی از دین ارائه دهند، تصویری خشن و فاشیستی از آن ارائه داده‌اند که نمونه بارز آن، قرائت‌های افراطی گروه‌های تکفیری نظیر داعش، القاعده، طالبان و... است، اما با این اوصاف، بازگشت به روح و گوهره اصیل دین که همان اخلاق و عرفان باشد، می‌تواند در تربیت اخلاقی انسان‌ها مؤثر واقع شود، اما منوط به آنکه متولیان دینی در مقام مبلغان و تبیین‌کنندگان دین، متخلق به اخلاق دینی باشند.

بهنام افشار، روزنامه‌نگار حوزه فرهنگ و اندیشه

انتهای پیام
captcha